مادر تلاش میکند تا پسر را به زور به مرکز بازپروری بفرستد تا از این گرداب نجات پیدا کند.از اولین نمایش فیلم در جشنواره «لاس وگاس» تاکنون، «شفا داده شده» توانسته است مجموعهای از جوایز را از جشنوارههای مختلف از شهر ممفیس تا رم کسب کند.
این فیلم تاکنون بر طبق آمار، موفق به دریافت 39 جایزه از جشنوارهها شده که نسبت به سایر فیلمهای مستقل که در سال 2006 ساخته شدهاند، رکورد قابل توجهی محسوب میشود.با توجه به این پیشینه و با در نظر گرفتن نکات مثبت فیلم احتمالاً در ادامه همین روند فیلم «شفا داده شده» جوایز بیشتری را نیز با شرکت در جشنوارههای بعدی به دست خواهد آورد.
شفا داده شده داستان جالبی دارد ولاپیکا چه در نوشتن و چه کارگردانی به خوبی توانسته است احساس شخصی خودش را تصویر کند.
این فیلم در میان اکثر منتقدین نیز با استقبال روبهرو شده است. منتقد «هالیوود ریپورتر» درباره مونتی لاپیکا کارگردان فیلم مینویسد: لاپیکا با ساختن این فیلم حضوری جسورانه را در پشت و جلوی دوربین تجربه کرد.
فیلم داستانی روشن و سرراست درباره مصرف مواد مخدر و اعتیاد در مدارس در سالهای اخیر است و روند ترک اعتیاد و بازتوانی معتادین را در مراکز درمانی تصویر میکند.
وجودعناصر و جزئیات واقعی در فیلمنامه و ساخت فیلم «شفا داده شده» ویژگیهای خاص و برجستهای به فیلم بخشیده است.
تا جایی که در اولین نمایش جهانی فیلم در جشنواره فیلم «سینه وگاس» (سینما وگاس) در شهر لاس وگاس، این فیلم نسبت به سایر درامهای موضوعی درباره مشکلات جوانان و نوجوانان، در جایگاه برتری قرار داشت.
فیلم «شفا داده شده» سبب شد تا «لاپیکا» (کارگردان فیلم) به عنوان یک فیلمساز و حتی یک بازیگر برجسته در بسیاری از جشنوارهها به خوبی شناخته شده و تثبیت شود.
مادر «آندره اریکسون» که نقش او را «دیانا ونورا» به طرزی تأثیرگذار بازی میکند. به رغم اینکه به شدت معتاد است اما اعتیاد خود را انکار میکند تا سرانجام درمییابد که پسرش نیز به سختی معتاد شده است و تلاش میکند تا پسر را نجات دهد. لاپیکا در نقش آندره هر چند چندان جوان محسوب نمیشود اما در ایفای این نقش و در بروز احساساتش کاملاً واقعی است.
و به گفته منتقد هالیوود رپیورتر، بازی لاپیکا بسیار تأثیرگذار بوده و به نوعی سبب موفقیت فیلم است.
هنگام نمایش فیلم همه منتظر بودند تا ببینند یک فیلمساز تازهکار تا چه حد میتواند استقبال مخاطب را از پروژهای اینچنینی مثل فیلم شفا داده شده تضمین کند و البته باید گفت فیلم با استقبال خوبی هم روبهرو شد.
راجر ابرت منتقد شیکاگو سان تایمز هم درباره سکانس ابتدایی شفا داده شده که افتتاحیه تأثیرگذاری برای فیلم است چنین مینویسد: سکانس ابتدایی فیلم بهویژه نمایش رفتارهای ناهنجار و ضد اجتماعی آنقدر واقعی است که ناامیدکننده است.
عدهای از جوانان سرکش و هنجارشکن و ناآرام در کلوپی در لاسوگاس با شلیک اسلحههای پخش کننده رنگ به سمت توریستها سبب هرج و مرج و قانونشکنی میشوند، این عمل در لاسوگاس مثل استفاده از نشانهگذارهای لیزری، غیرقانونی است.
یکی از این پسرها آندره است؛ نوجوانی 17 ساله که مدرسه را رها کرده است و در خیابان و در ملاء عام مواد مخدر مصرف میکند و به نظر میرسد از مرگ پدرش که عاشقانه او را دوست میداشت به شدت سوگوار است.
آندره اریکسون که قابل کنترل نیست به زور به مراکز درمانی و تربیتی و توانبخشی و معتادین فرستاده میشود.
مضمون اصلی فیلم درباره مصرف مواد مخدر در سنین نوجوانی است و نگاهی منتقدانه و واقعی به مراکز توانبخشی معتادین دارد.
مشاوران مصرف مواد مخدر در اینباره میگویند مصرف مواد و الکل موضوعی همیشگی است و باید آن را از سایر مشکلات جدا کرد چرا که همیشه کسانی هستند که امروز و دیروز مواد مصرف میکردهاند و در آینده هم مصرف خواهند کرد، مثل پسری که وقتی از او میپرسند چرا الکل و مواد مصرف میکنی میگوید میخواهم شاد باشم چون امروز روز کریسمس است و وقتی چند روز دیگر باز هم او را در حال استفاده از این مواد میبیند میگوید: من از این مواد استفاده میکنم تا شاد باشم چون امروز کریسمس نیست!
این دلایل بیمنطق خیلی از جوانهاست.
ماجرای فیلم براساس اتفاقاتی واقعی است و به نوعی بازتاب زندگی شخصی کارگردان است. و تلاش میکند وضعیت و روحیه نوجوانان و جوانان معتاد را در این سنین به خوبی و با جزئیات نشان دهد و از سویی هم اوضاع ناخوشایند این مراکز را تصویر میکند.
این مراکز توانبخشی و بازپروری با بیمارانی مثل آندره مانند زندانیان خطرناک رفتار میکنند و فیلم تصویری نفرتانگیز از این بیمارستانها را نشان میدهد.
در این مراکز به جای ملایمت و ملاطفت درمانی و روانپزشکی با این نوجوانان، رفتارهای پلیسی و خشنی با آنها میشود تا جایی که مشاوران مرکز مدام آنها را تهدید میکنند که در صورت تخلف از قوانین برای کار اجباری به جزایری در جنوب اقیانوس آرام فرستاده خواهند شد.
تصویری که این فیلم از مراکز درمانی نشان میدهد، بسیار واقعیتر از فیلم «دیوانهای از قفس پرید» است و بیشتر از اینکه «شفا داده شده» فیلمی داستانی باشد ساختاری مستند داشته و مبتنی بر وقایعی حقیقی است.
در این مرکز «آندره» تحت نظر مشاوری به نام «دان» (با بازی میشل بوئن) قرار میگیرد. دان کسی است که از معتادها (به الکل و مواد مخدر) بیزار و متنفر است و فکر میکند به کمک همین نفرت میتواند آنها را معالجه کند.
اما در مقابل او مشاور دیگری به نام کیت (با بازی گرک جرمن) وجود دارد که رفتارش کاملاً متفاوت است او روش و دیدگاه ملایمی نسبت به معتادین دارد و با رفتارهای «دان» مخالف است.
«دان» سبب میشود «آندره» 17 ساله که تا به حال به خاطر بیزاری مدرسه را ترک کرده بود این مکان را بسیار نفرتانگیزتراز مدرسه بداند.
در این میان مردی به نام «گپ» که مردی بیخانمان است و چیزی برای از دست دادن ندارد به «آندره» کمک میکند و سبب میشود او دیدگاه جدیدی پیدا کند.
نوان فیلم شفا داده شده تا حدی گمراه کننده است و این تصور را به وجود میآورد که آندره و مادرش از مصرف مواد خلاصی پیدا کرده و شفا داده میشوند.
ساخت این فیلم توسط مونتی لاپیکا، نقطه درخشانی در کارنامه کاری این کارگردان 24 ساله خواهد بود. فیلمی تأثیرگذار با مضمونی کاملاً ملموس و واقعی که توسط خود او نوشته و بازی شده است.
فیلم «شفا داده شده» به نوعی فیلمی کاملاً فرافکنانه است و به نظر نمیآید ارزش درمانی چندانی برای مخاطبین داشته باشد. امتیاز عمده فیلم واقعی بودن آن، براساس تجربه شخصی لاپیکا ست.
holywoodreporter.com
شیکاگو سان تایمز
آگوست2007